به گزارش مفدا به نقل از ایرنا، در تاریخ سیاسی هرکشوری شخصیت هایی برحسب نقش آفرینی که درسرنوشت دولت و ملت ایفا می کنند در سابقه تاریخی آن کشور ماندگار می شوند. یکی از چهره های شاخص، ماندگار و پرابهام تاریخ سیاسی ایران، محمد مصدق بود که در مواجهه با زیاده خواهی های کشورهای استعماری روسیه و انگلیس و ملی شدن صنعت نفت نقش بزرگی ایفا کرد. مصدق که شرایط زمانه خود را دریافته و نتیجه عینی حضور ابر قدرت ها در کشور را لمس کرده بود، بیش از هر چیز با دادن امتیازات اقتصادی و سیاسی به دولت ها خارجی مخالفت کرد و گفت: «من با دادن هرگونه امتیاز از نظر اقتصادی و سیاسی مخالفم، چون تفکیک مسایل سیاسی از اقتصادی مشکل است و این ۲ سیاست با هم، همبستگی تام دارد»
نقشآفرینی به عنوان نخستوزیری
یکی از مهم ترین اقدامات مصدق که نمونه بسیار بارز اندیشه و اقدام عقلانی مصدق بود، پذیرش مسوولیت نخستوزیری آن هم در حساسترین موقع بود که از رویکار آمدن یکی از عناصر دستپرورده بیگانه جلوگیری کرد و نگذاشت زحمت خود و نمایندگان مجلس و ملت ایران در ملی کردن صنعت نفت و خلع ید از بیگانگان به شکست بیانجامد. مصدق نخستین اقدام خود به عنوان نخست وزیری را اجرای طرح ملی شدن صنعت نفت دانست. از این رو به دنبال شکایت دولت انگلیس از دولت ایران و طرح شکایت مزبور در شورای امنیت سازمان ملل به نیویورک رفت و به دفاع از حقوق کشورمان پرداخت. سپس راهی دادگاه لاهه شد و در احقاق حق ملت ایران به پیروزی دست یافت.
در واقع این چهره نامدار عرصه سیاست در دوران زمامداری خود اقدامات مترقی و بزرگی صورت داد، علاوه بر ملی کردن نفت و اجرای این قانون می توان به اقدامات درخشانی مانند ملی کردن شیلات و آزاد کردن ماهیگیری برای ماهیگیران ایرانی در دریای مازندران، استقلال دانشگاهها، ساخت مدارس با اختصاص ۵ درصد از درآمد کل شهرداریها، لولهکشی آب شهرها، تأسیس کانون وکلای تهران، تأسیس سازمان تأمین اجتماعی برای رفاه کارگران و... اشاره کرد. سید حسین موسوی از اعضای جبهه ملی دوم در خصوص اقدامات و اعتقادات مصدق میگوید: مصدق درمورد دانشگاهها اعتقاد داشت، دانشگاه یک موسسه علمی است و دولت نباید در آن دخالت کند. او میگفت دانشگاه باید مستقل باشد و اساتید هر دانشکدهای رییس دانشکده را انتخاب کنند، روسای انتخابی دانشکدهها، رییس دانشگاه را انتخاب کنند و چون در این شرایط رییس دانشگاه یک مقام علمی است و تحت نفوذ دولت قرار ندارد، درنتیجه میتواند با ارایه خدمات علمی به دانشجویان و آیندهسازان کشور، باعث ارتقا و پیشرفت ایران شود. در دوران دولت مصدق و در شرایط تحریم نفت صادرات بیش از واردات است.
توطئه و کارشکنی
اما توطئه و کارشکنی برای سرنگونی وی تقریبا از همان هفتههای نخست نخستوزیری او آغاز شد و از اردیبهشت ۱۳۳۰ تا مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی بیوقفه ادامه داشت. او تا مدتی بر همه دشمنان و مخالفانش برتری داشت و چیزی سد راه اجرای برنامههایش نمیشد اما هر چه جلوتر رفت با توطئههای پیچیدهتری مواجه شد و حلقه تحریم اقتصادی مدام تنگتر و فشار خارجی هم شدیدتر میشد. دشمنان مصدق دریافته بودند که کنار گذاشتن و به زیر کشیدن مصدق از مقام نخستوزیری از مسیرهای قانونی ممکن نیست، بنابراین برای مخالفانش که خواهان سرنگونی هر چه زودتر او بودند، راه دیگری جز حمله مستقیم با ابزارهای خشنتر وجود نداشت. دشمنان مصدق اجرای مرحله نهایی نقشه کودتا را از نیمههای مرداد شروع کردند. سهراب یزدانی در کتاب کودتاهای ایران مینویسد: «مصدق از برنامه کودتا آگاه شده بود و میدانست که این پیامرسانی چیزی جز پوشش بر کار توطئهگران نیست. ظواهر امر نیز چنین نشان میدادند» سید حسین موسوی از اعضای جبهه ملی دوم در خصوص این پرسش که باید دکتر مصدق در برابر کودتا مقاومت بیشتری میکرد و با اقتدار و سرکوب برخورد میکرد و اجازه نمیداد کودتا پیروز شود، میگوید: این حرف با مشخصات اخلاقی دکتر مصدق هم خوانی ندارد. مصدق شخصی لیبرال دموکرات و معتقد به آزادی و استقلالِ ایران بود. او نمیتوانست با دولتهای خارجی زد و بند کند؛ چراکه او را از استقلال دور میکرد. از طرف دیگر نمیتوانست با خشونت با مخالفانش برخورد کند. زمانی که «شعبان جعفری» معروف به «شعبان بیمخ» در ۹ اسفند با ماشین جیپ به درب خانه دکتر مصدق زد تا با ماشین داخل شود، او را بازداشت کردند و از دکتر مصدق سؤال کردند با او چگونه برخورد کنیم. او گفت برخورد شما با او همانطور باشد که با شخصی که با ماشین با درب خانهای تصادف کرده برخورد میکنید. اگر بنا بود، مصدق با مخالفانش با خشونت برخورد کند و زندانی سیاسی داشته باشد، دیگر دکتر مصدق نبود و همچون ستارهای بر پیشانی تاریخ ایران نمیدرخشید.
شرح مرگ مصدق
سرانجام این چهره محبوب تاریخ ایران بر اثر ابتلا به سرطان دهان در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ خورشیدی دیده از جهان فروبست. معالجات وی در تهران تحت نظر فرزندش دکتر غلامحسین مصدق صورت پذیرفت. وی در خصوص وضع بیماری، روند آن و مرگ پدرش این گونه میگوید: «بیماری او با متورم و قرمز شدن گونه های صورت و تاول زدگی سقف دهان آغاز می شود، پزشکان تاول سقف را مشکوک به سرطان تشخیص دادند. قرار شد محل تاول را با اشعه کوبالت بسوزانند، این عمل، هفته ای سه روز در بیمارستان مهر انجام می گرفت. پس از چند جلسه، عضلات گردن او متورم می شود و برای رفع تورم که با درد نیز همراه بود، پزشکان کوبالت را قطع کردند و قرص مسکن تجویز کردند. کوشش در معالجه او همچنان ادامه داشت. درد گردن و گلودرد شدت پیدا کرد به نحوی که با اشکال غذا می خورد به سبب ضعف ناشی از نخوردن غذا بر اثر گلودرد و مصرف قرص های مسکن، زخم معده اش عود کرد و دچار خونریزی معده شد. تزریق خون به علت ضعیف شدن کلیه ها که تحمل جذب خون نداشتند، مؤثر نیافتاد. از نیمه شب ۱۴ اسفند به بیهوشی رفت و سرانجام در سحرگاه همان روز در بیمارستان نجمیه درگذشت.»
مصدق که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ محاکمه شده بود، پس از تحمل ۴ سال زندان به روستای خود در احمد آباد شهریار تبعید شد و پس از مرگ وی رژیم شاه اجازه تشییع و تدفین رسمی در تهران و دفن پیکرش طبق وصیت او در ابن بابویه و در کنار شهدای ۳۰ تیر ۱۳۳۱ را نداد و بنابراین در روستا خود به خاک سپرده شد.
ارسال نظر