علامه سیدمحمدحسین طباطبایی از خاندانی دانشپرور برخاستهاند و تا چهارده پشت ایشان از دانشمندان و علمای به نام تبریز بودهاند. ولادت آن بزرگوار در پایان سال ۱۳۲۱ هجری قمری مصادف با ۱۲۸۲ شمسی بوده است. ایشان در زادگاه خود تحصیلات مقدماتی را به انجام رساند. در سال ۱۳۰۴ رهسپار نجف شدند و ده سال در آن مرکز جهانی علوم اسلامی به تکمیل معلومات خود پرداختند و نزد استادان معروفی مانند نائینی، کمپانی و بادکوبهای دروس بالای فقه و اصول و فلسفه را خواندند. همچنین ریاضیات را نزد سیدابوالقاسم خوانساری و اخلاق و عرفان علمی و تفسیر قرآن کریم را از محضر حکیم و عارف وارسته، حاج میرزا علی آقای قاضی طباطبایی آموختند. سپس در سال ۱۳۱۴ به زادگاه خود بازگشت و به سبب تنگی وضع معیشتی مجبور شدند ۱۰ سال در تبریز بمانند. سپس به قم مهاجرت کردند و تا پایان عمر در آنجا به تدریس علوم عقلی و تفسیر قرآن مشغول بودند.
در سال ۱۳۰۴ علامه طباطبایی، برای گذراندن مراتب عالی دروس حوزوی، به همراه همسر و فرزند نورسیدهاش «محمد» عازم نجف اشرف شدند و منزل محقری اجاره کردند. غربت نا مأنوس بودن با محیط و گرمای هوا، شرایط ناگواری برای این خانواده کوچک بوجود آورد. تنگی منزل و نبودِ آب خود مزید بر مشکلات بود. در این اوضاع تنها دلخوشی علامه و همسرش محمد کوچک بود. ولی ناگهان بیمار شد و بساط شادمانی خانواده را به یکباره برچید. نبود پزشکان متخصص و لوازم پزشکی مورد نیاز، باعث وخیم شدن حال محمد کوچک و مرگ او شد. فقدان آن کودک در دیار غربت، علامه و همسر مهربانش را در سوگ و ماتم نشاند. مرحوم علامه بار سنگین غم را در دل خود پنهان میکرد و همسرش را تسکین میداد. مدتی بعد خداوند فرزند دیگری به آ نها عنایت فرمود، ولی این شکوفه نورسته هم پس از یک سال سر به تیره تراب گذاشت و غم این خانواده جوان را تازه کرد. فرزند سوم هم به سرنوشت برادران خود دچار شد و این وضع خاطر لطیف همسر مهربان علامه را آزرده میساخت. علامه طباطبایی به پیشگاه خداوند زاری میکرد تا از چنین وضع پریشانی رهایی یابند. روزی آیت الله قاضی طباطبایی که استاد علامه، و از بستگان همسرش بود، به منزل ایشان آمدند و از آنها دلجویی فرمودند. هنگام رفتن به همسر مرحوم علامه فرمودند این بار فرزندتان پسر است و باقی میماند. نامش را عبدالباقی بگذار تا انشاءالله برایتان بماند. علامه که تا آن زمان از بچهدار شدن همسرش خبر نداشت، متحیر ماند اما سرانجام پیشبینی این عارف وارسته درست درآمد و خداوند فرزندی به آنها عنایت فرمود.
بیآلایشی و ساده زیستی
آیت الله سیدمحمدحسین طهرانی، از شاگردان علامه طباطبایی میگوید: آیت الله حجت تصمیم به توسعه مدرسه حجتیه قم گرفت. زمینهایی را خرید و در پی آن بود که نقشه مناسبی برای مدرسه تهیّه کند تا طرح جامعاش را اجرا کند. مهندسان نقشههای متعددی کشیدند ولی ایشان نپسندید. سرانجام شنیدیم سیدی از تبریز آمده و نقشهای رسم کرده که مورد پسند آیت الله حجت واقع شده است. همچنین شنیدیم این سید در ریاضیات و فلسفه استاد است و درس فلسفهای شروع کرده است. بسیار مشتاق زیارت ایشان بودیم تا اینکه روزی یکی از دوستان آمد و گفت آقای قاضی از زیارت مشهد برگشته، بیاید به دیدنش برویم. چون به منزلشان وارد شدیم، متوجه شدیم آن مرد معروف و آن فیلسوف و ریاضیدان همان سیدی است که ما هر روز او را در کوچه میدیدیدم و از بس ساده زیست و بیآلایش بود، حتی احتمال نمیدادیم اهل علم باشد، چه رسد به اینکه فیلسوف و دانشمند باشد.
ذهن فلسفی و روش تفسیری
شهید آیت اللّه مطهری درباره ذهن فلسفی و روش تفسیری استاد خود علامه طباطبایی چنین میگوید: علامه طباطبایی، چند نظریه در فلسفه دارند؛ نظریاتی در سطح جهانی که شاید ۵۰ تا ۶۰ سال دیگر ارزش اینها روشن بشود ولی خود ما قدر خودمان را نمیدانیم. ایشان در وصف تفسیر المیزان میگوید: تفسیر المیزان همهاش با فکر نوشته نشد، من معتقدم که بسیاری از این مطالب از الهامات غیبی است. کمتر مشکلی در مسائل اسلامی و دینی برایم پیش آمده که کلید حل آن را در المیزان نیابم.
علامه طباطبایی؛ احیاگر اندیشه دینی در دوران مواجهه با تفکر غربی
علامه طباطبایی مولف تفسیر المیزان، نقش مهمی در زنده کردن حکمت، فلسفه و تفسیر در حوزههای تشیع داشته و با انتشار کتابهای بسیار و تربیت شاگردانی چون مرتضی مطهری در دوران مواجهه با اندیشههای غربی به اندیشه دینی حیاتی مجدد بخشیده است.
استاد شهید مطهری درباره علامه طباطبایی گفته است که علامه طباطبایی در ابتدای ورود به قم به قاضی معروف بود، چون از سلسه سادات طباطبایی هم بود، خود ترجیح داد، که به طباطبایی معروف شود. وی عمامه ای بسیار کوچک از کرباس آبی رنگ و دگمه های باز قبا و بدون جوراب با لباس کمتر از معمول، در کوچه های قم تردد داشت و خانه بسیار محقر و ساده ای داشت.
در قم به تدریج شاگردانی گرد وی جمع شدند و به کسب معارف اسلامی و فلسفی پرداختند. علامه نیز در علوم مختلف به تدریس می پرداخت و تشنگان معرفت را سیراب می کرد و در حقیقت باید گفت که رونق دوباره حوزه علمیه قم از همین زمان آغاز شد.
از شاگردان علامه که در محضر وی تربیت شدند می توان شهید مطهری، شهید بهشتی، آیت الله حسن زاده آملی، آیت الله جوادی آملی را نام برد، البته تعداد شاگردان این مکتب، به مراتب بیش از اینها است.
علامه طباطبایی دو اثر شاخص دارد، که بیشتر از سایر آثار مورد توجه قرار گرفتهاست. نخست تفسیر المیزان است، که در ۲۰ جلد و طی ۲۰ سال به زبان عربی تالیف شدهاست. در این تفسیر از روش "تفسیر قرآن به قرآن" استفاده شدهاست و علاوه بر تفسیر آیات و بحثهای لغوی در بخشهایی جداگانه با توجه به موضوع آیات مباحث روایی، تاریخی، کلامی، فلسفی و اجتماعی نیز دارد. این اثر دو مرتبه ترجمه شدهاست. بار نخست در چهل جلد و حاصل تلاش عدهای از شاگردان و بزرگان حوزه علمیه همچون محمد تقی مصباح یزدی، ناصر مکارم شیرازی است و دیگری که در بیست جلد توسط سیدمحمد باقر موسوی همدانی ترجمه شدهاست.
اثر مهم دیگر اصول فلسفه و روش رئالیسم است. این کتاب شامل ۱۴ مقاله فلسفی است، که طی دهههای ۲۰ و ۳۰ شمسی تالیف شده و توسط مرتضی مطهری و با رویکرد فلسفه تطبیقی شرح داده شدهاست. این کتاب نخستین و یکی از مهمترین کتابهایی است که به بررسی مباحث فلسفی با توجه به رویکردهای حکمت فلسفی اسلامی و فلسفه جدید غربی پرداختهاست.
این عالم ربانی سرانجام در صبح یکشنبه هجدهم محرم الحرام سال ۱۴۰۲ هجری قمری برابر با بیست و چهارم آبان ۱۳۶۰ شمسی در سن ۸۱ سالگی در شهر قم دیده از جهان فرو بست. مدفن شریفش در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه قرار دارد.
ارسال نظر